English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5455 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
it is time i was going U وقت رفتن من رسیده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
it is high time to go U وقت رفتن رسیده است
Other Matches
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
consummate U رسیده
consummated U رسیده
consummating U رسیده
consummates U رسیده
headed U رسیده
mellowed U رسیده
ripest U رسیده
riper U رسیده
ripe U رسیده
mellow U رسیده
mellows U رسیده
mellowing U رسیده
approved U به تایید رسیده
approvingly U به تایید رسیده
overdue U موعد رسیده
fullest U بالغ رسیده
full U بالغ رسیده
Inc U به ثبت رسیده
in wards U کالای رسیده
authorized <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
climactic U باوج رسیده
full fledged U بالغ رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
passed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
floor length U رسیده بکف
culminant U باوج رسیده
approved <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
in U :رسیده امده
full-fledged U بالغ رسیده
agreed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
It's time U وقتش رسیده که
allowed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
in- U :رسیده امده
imported U کالای رسیده
import U کالای رسیده
importing U کالای رسیده
overripe U بسیار رسیده
jack in office U رسیده است
maturation U رسیده شدن
new arrived U تازه رسیده
over ripe U زیاد رسیده
ripely U بطور رسیده
new come U تازه رسیده
knee high U بزانو رسیده
nouveau-riche U تازه بدوران رسیده
nouveaux-riches U تازه بدوران رسیده
nouveau riche U تازه بدوران رسیده
parvenus U تازه بدوران رسیده
parvenu U تازه بدوران رسیده
grown U رسیده جوانه زده
antemortem U مرگ زود رسیده
ripens U رسیده کردن یاشدن
bequest U ارثی که بنابوصیت رسیده
saturant U بحد اشباع رسیده
raised to the purple U بپایه مترانی رسیده
elvis has left the building <idiom> U [نمایش به اتمام رسیده]
indenting U سفارش رسیده از خارج
bequests U ارثی که بنابوصیت رسیده
ripen U رسیده کردن یاشدن
pensionable U وقت بازنشستگی رسیده
ripened U رسیده کردن یاشدن
ripening U رسیده کردن یاشدن
on end <idiom> U بنظر به پایان رسیده
aggrieved U محنت رسیده مغموم
evaluations U ارزیابی اخبار رسیده
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more. U جانم به لبم رسیده
Did it ever occur to you that … U تا کنون بفکرت رسیده که ...
letterbox U جعبهی نامههای رسیده
letterboxes U جعبهی نامههای رسیده
jumped-up U تازه به دوران رسیده
evaluation U ارزیابی اخبار رسیده
intersection point U نقطه بهم رسیده
confirmation U تایید ازاطلاعات رسیده
indents U سفارش رسیده از خارج
indent U سفارش رسیده از خارج
inwards U واردات کالای رسیده
paprica U میوه رسیده فلفل قرمز
paprika U میوه رسیده فلفل قرمز
patentee U ذینفع اختراع به ثبت رسیده
if i had brains <idiom> U اگر عقلم رسیده بود
feed water U اب رسیده به دیگ بخار ناو
i am nat my last shifts U کارد به استخوانم رسیده است
it was at its height U به منتهای درجه رسیده بود
he has been put to his trumps U کاردبه استخوانش رسیده است
perfects U کاملا رسیده تکمیل کردن
he is up a gum tree U کاردبه استخوانش رسیده است
syngraph U تنظیم کنندگان رسیده باشد
perfecting U کاملا رسیده تکمیل کردن
the story is at an end U استان به پایان رسیده است
perfected U کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect U کاملا رسیده تکمیل کردن
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
irreducibility U حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
Has a letter arrived for me? U آیا برای من نامه ای رسیده است؟
backtell U ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
embryonic membrane U ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
haricots U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
heirlooms U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
heirloom U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
I have just received your letter. U کاغذت تازه به دستم رسیده است
upstarts U تازه بدوران رسیده ادم متکبر
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
the bill of has come to mature U وعده پرداخت برات رسیده است
the bill has come to maturity U وعده پرداخت برات رسیده است
upstart U تازه بدوران رسیده ادم متکبر
haricot U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
semifinalist U کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
priming U استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
centralized items U اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
It's time to prepare the meal. U وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
brie U پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
dowager U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
carpetbagger U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbaggers U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
aposteriori U از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
dowagers U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowager U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
nonagium U عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowagers U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
exponents U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponent U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
ends U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
hot valve clearance U فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
interpretations U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
things have come to a pretty U کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
twiddle U ور رفتن
twiddled U ور رفتن
sinks U ته رفتن
sink U ته رفتن
make off U در رفتن
pullback U پس رفتن
swipe U کش رفتن
swiped U کش رفتن
swiping U کش رفتن
twiddles U ور رفتن
twiddling U ور رفتن
go U رفتن
meddles U ور رفتن
meddled U ور رفتن
meddle U ور رفتن
retracts U تو رفتن
admit U رفتن
nim U کش رفتن
retracted U تو رفتن
admits U رفتن
admitting U رفتن
regresses U پس رفتن
retract U تو رفتن
to peter out U پس رفتن
regress U پس رفتن
regressed U پس رفتن
regressing U پس رفتن
mog U رفتن
gang U رفتن
crawl U رفتن
snitch U کش رفتن
snitched U کش رفتن
glom on to U کش رفتن
go off U در رفتن
snitches U کش رفتن
go over U به ان سو رفتن
snitching U کش رفتن
recede U پس رفتن
receded U پس رفتن
pilfering U کش رفتن
pilfered U کش رفتن
crawled U رفتن
crawls U رفتن
fall into a rage U از جا در رفتن
to break loose U در رفتن
break loose U در رفتن
fribble U ور رفتن
bleneh U پس رفتن
betake U رفتن
pilfer U کش رفتن
recedes U پس رفتن
retrograde U پس رفتن
receding U پس رفتن
filching U کش رفتن
Recent search history Forum search
1لطفا بیاین دنبالمون
1اصطلاح برای با خط یازده چی هست؟
1Cool... I just got back from working out. I did a bunch of squats and lunges lol I'm working on my big booty ;)
1Soar
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1i was in the middle of a thick law book
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1 رفتن به خانه
0دنبال کسی رفتن
1سکس با دوست پسر بعد از رفتن شوهر
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com